- علاوه کردن
- افزودن افزودن اضافه کردن، جمع کردن، جمع کردن، افزودن
معنی علاوه کردن - جستجوی لغت در جدول جو
- علاوه کردن ((~. کَ دَ))
- اضافه کردن، افزودن
- علاوه کردن
- افزودن، اضافه کردن
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
سفید کردن خانه ها با گلابه
پالیدن ژاویدن هنگار تنیدن، کاستن
خواندن قرائت کردن
دارو یا چیزی دیگر را روی صلایه ساییدن
ساییدن دارو یا چیز دیگر بر روی سنگ یا در هاون
کنایه از کسی را مانند کلاف سردرگم کردن، گیج کردن، سرگشته ساختن
پیشقراولی کردن جلو داری کردن
آشکار کردن آشکار کردن ظاهر نمودن کاری را بر ملا کردن
مانند کلافه سر در گم کردن گیج کردن: (از بس حرف زد مرا کلافه کرد)، سخت ناراحت کردن: (گرما کلافه اش کرده بود)
سامان دادن رده بندی کردن
سرگشته کردن، گیج ساختن
دارو یا هر چیز دیگر را بر روی سنگ یا در هاون کوبیدن
Abridge, Abstract, Summarize
сокращать , абстрагировать , суммировать
kürzen, abstrahieren, zusammenfassen
скорочувати , абстрагувати , підсумовувати
skracać, abstrahować, podsumować
删节 , 抽象 , 总结
abreviar, abstrair, resumir
abbreviare, astrarre, riassumere
abreviar, abstraer, resumir
abréger, abstraire, résumer
inkorten, abstraheren, samenvatten
ย่อ , นามธรรม , สรุป
merangkum, mengabstraksi, meringkas
يخصّر , يلخّص , يلخّص
संक्षेप करना , सारांश करना , संक्षेप करना
לקצר , לְהַפְרִיד , לתמצת
短縮する , 抽象する , 要約する
요약하다 , 추상화하다 , 요약하다
kısaltmak, soyutlaştırmak, özetlemek
kifupisha, kutunga, kuhitimisha